سبک زندگی در نگاه اسلامی
در ابتدا باید گفت منظور از «سبک زندگی» فرهنگ نیست، فرهنگ اموری را که اعمّ از سبک زندگی هستند (مانند عقاید و نگرشها) را نیز در برمیگیرد. در واقع سبک زندگی فقط به بخشی از فرهنگ اطلاق میشود، آن بخشی که به رفتار ظاهری انسان و به ظاهر انسان باز میگردد. در واقع سبک زندگی به آن بخشی از ظاهر و رفتار ظاهری انسان بازمیگردد که قابل مدیریت است و خصوصاً به زیبایی و خوشایندی نیز ربط پیدا میکند. البته ممکن است کسی سبک زندگی خود و همین ظاهر خود را بر اساس عقایدش تنظیم کند ولی حتماً از این عقاید خوشش میآمده که ظاهر خود را بر اساس آن درست کرده است. دیگرانی که این عنوان را استفاده میکنند به خوشایندیِ او کار دارند و به اینکه آیا ناشی از عقیدهی اوست یا نه، کاری ندارند. به عنوان مثال در سبک زندگی مسلمانان در بسیاری از نقاط، لباس ماه محرّم و لباس عزا مشکی است و ممکن است در منطقهی دیگری برای عزاداری لباس دیگری مرسوم باشد.
سبک زندگی با اخلاق متفاوت است. لذا باید بگوییم که اسلام فقط با اخلاقِ ما کار ندارد بلکه با سبک زندگیِ ما نیز کار دارد. به طور مثال این که عصبیمزاج هستیم یا نه، جزء سبک زندگی نیست (بلکه به اخلاق مربوط میشود)، اما اینکه چگونه عصبانیت خود را ابراز کنیم جزء سبک زندگی است. مثلاً با ناسزا گفتن، فریاد زدن، شکستن ظروف و ... عصبانیت خود را بروز دهیم جزء سبک زندگی محسوب میشود. اینکه ما آدمِ کریم و باسخاوتی هستیم ربطی به سبک زندگی ندارد ولی اینکه حاتمبخشیِ خود را چگونه بروز میدهیم به سبک زندگی مربوط میشود.
سبک زندگی فقط ظاهر رفتار را شامل نمیشود که احیاناً زیباییهایی نیز داشته باشد. بلکه این ظاهر رفتار وقتی دو ویژگی پیدا میکند عنوان سبک زندگی بیشتر به آن انطباق پیدا میکند:
1- رفتار ظاهری و عادت رفتاریِ یک شخص در جامعه تبدیل به یک رسم یا عادت فردی شود.
2- جمعی از انسانها این ظاهر و روش را برای خودشان انتخاب کرده باشند.
___________________________________________________
پی نوشت ها
[3]عوالی اللئالی، ج 4، ص 7، و با اندک تفاوت در بحار الانوار، ج 58، ص39 .
[4]نهج البلاغه/حکمت172
نظرات شما عزیزان:

ولی در کل خوبه وبلاگت
پاسخ:قالب وب رو عوض کردم رنگ متن ها با رنگ قالب مشکل پیدا کردن